میلاد امام رضا علیهالسّلام
میلاد حضرت معصومه سلامالله علیها
از آب...
مراعات بینظیر
![]()
چنانکه حسین / پس از ضربه تیر جانباز شد
ببین روضه را / گلو تیر خورد و دهان باز شد
به خون علی / سر بغض هفت آسمان باز شد
نه حق میدهم / اگر روضه روضهخوان باز شد
که در وقت دفن / سر از شانه با یک تکان باز شد
ششمین کنگره خانگی شعر - قم
برای کسب اطلاعات بیشتر به وبلاگ کنگره خانگی مراجعه فرمایید.
کج ساختند
ذوالفقار این تیغ معنادار را کج ساختند
زلف یار در حجاب و ذوالفقار در نیام
علتی دارد که این آثار را کج ساختند
خشت اول نام حیدر بود و چون بنا نگفت
تا ثریا قد این دیوار را کج ساختند
قبلهگاه اهل معنی چون شکاف کعبه شد
قبلهگاه مردم دین دار را کج ساختند
تا نریزد نام مولا مثل قند از گوشه اش
پس برای طوطیان منقار را کج ساختند
مهر حیدر ریخت همراه گناهان زیاد
روی دوشم تا که کولهبار را کج ساختند
تا خلایق در ازل سرگرم مولا بوده اند
در علی پیمانه اسرار را کج ساختند
من که ایوان نجف را دیده ام حس میکنم
پیش آن ایوان در و دیوار را کج ساختند
تا که در هر پیچ و خم نام علی را سر دهند
دیده باشی در نجف بازار را کج ساختند...
تمدید مهلت ارسال آثار
فراخوان دومین کنگره شعر خانگی
غزال
انگار قرار هست که تا همیشه فاطمیه غریب باشه. به امسال که با عید تقارن پیدا کرده نیست جنس فاطمیه همینه...
اما بعد
دومین کنگره شعر خانگی برگزار میشه در دلیجان اواخر اردیبهشت با موضوع:
۱- امام جواد (ع)۲- حضرت علی اصغر(ع)
۳- حضرت رباب (س)
۴- عاشورایی(فراخوان کامل رو به زودی تو وبلاگ میذارم)
و اما بعدتر
یه قالب جدید به اسم "غزال" چند وقتی بود که تو ذهنم می چرخید که این روزا متولد شد. با برخی از دوستان شاعر و ذاکر (مثل حاج حسن خلج و حاج محمود کریمی و سید محمدجوادی و...) مشورت کردم. با چند تن از اساتید صحبت ضمنی شد. قرار هست که تئوریش نوشته بشه. هرکی ندونه شما که خوب می دونید من یه خورده تو این موارد تنبلم!
تصمیم گرفتم که یه نمونه شو (که البته واسه فضای هیات طراحی شده) بذارم تو وبلاگ اگه دوستان خوششون اومد پیگیری کنم نا گفته نمونه که بعضی از رفقا مثل: مجید تال، حامد تجری، شهاب خالقی، علی زمانیان نمونه هایی گفتند و دوستان دیگه مثل حسن لطفی، محمد صمیمی، مسعوداصلانی، وحیدقاسمی و... بهش روی خوش نشون دادند انشالله در آینده تو همین وبلاگ یا یه وبلاگ جداگانه توضیحات بیشتر رو خواهم نوشت.
خلاصه سفره پهنه هر کسی دوست داشت کمک کنه بسم الله.
فرم اول:
ضرورت: ایجاز و کوتاه کردن مصراع اول برای رسیدن به ضربه های ردیف وقافیه
.
.
.
در نمی آید جلو..........................فاطمه می آید و حیدر نمی آیدجلو
در مرام شیعیان..........................تا ولی باشد که پیغمبر نمی آید جلو
دست بالا می رود......................هرچه زحمت می کشد معجر نمی آید جلو
درد مادر این شده.......................شانه بالا می رود دختر نمی آید جلو
درد دختر این شده......................وقت بازی کردنم مادر نمی آید جلو
درد زهرا و علی ست...................که حسن از چارچوب در نمی آید جلو
درداهل خانه شد..........................اینکه مادر دیگر از بستر نمی آید جلو
حسین تر از عباس تر
سلام
به علت دسترسی نداشتن و نداشتن زمان
شعر ولادت امام هادی (ع) و غدیر را
باهم تقدیم می کنم:
تقدیم به امام هادی (ع):
تمام زا ویه ها را کشیده ای قائم
آهای سرو قدِ سرترین سرت سالم
غزال "اُم ولد"نور چشم های جواد
پدر بزرگ شب قدر-حضرت قائم-
پدر:غریب پدر:آشنا پدر:مظلوم
پسر:مراد پسر:مجتهد پسر:عالم
نشانه های امامت تمام شد وقتی
شکفت کنج لبت خالی از بنی هاشم
تو با لباس سپیدی و بالباس سیاه
برای دیدن تو کعبه می شود عازم
درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال
تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم
زیارتی به بلندای جامعه از توست
زیارتی که شب قدر می شود لازم
زیارتی که خودش هست "محتشم"پرور
درست کرده به کرّات "اکبر ناظم"
دوتا فقط همه ی راز جامعه ست بگو
فقط"بکم فتح الله" فقط "بکم یختم"
تقدیم به مولای غدیر:
چوشهر علم نبی گشت در علی بشود
بدا به حال هرآن کس که بر علی بشود
غدیر صحنه ی اوج ولایت است ببین
پیمبر آمده از هر نظر علی بشود
خدا شود به خداونداگر که یک پله
از این که هست علی بیشتر علی بشود
چه محشری شده برپا به روی بار شتر
حساب کن که نبی ضرب در علی بشود
در این معادله اصلا درست هم این است
خبر رسان که نبی شد خبر علی بشود
نه اینکه نام علی حافظ ابوالبشر است
قرار بود دعای سفر علی بشود
تبر به دست اگر بت شکن شد ابراهیم
نبی ست بت شکن اما تبر علی بشود
چه در غدیر چه در خیبر و چه در محشر
قرار هست فقط یک نفر علی بشود
به غیر فاطمه آن هم نه درتمام جهات
نمی شود که کسی این قدر علی بشود
فقط برای حسین است این فضیلت که:
پدر علی و هرآنچه پسر علی بشود
نه هر جدال که در اوج جنگ کرب و بلا
حسین تر شود عباس تر:علی بشود
چه در زمان نبی و چه در دل محراب
همیشه باعث شق القمر علی بشود
اشعار محرمی در کتاب غزل مرثیه انتشارات آرام دل
چاپ خواهد شد
خدا بخواد عازم سفر کربلا هستم
اگر توشه ای بود در خدمت خواهم بود
حلال بفرمایید
خیلی زود خیلی دیر
سلام
چندتا غزل پیوسته تقدیم به حضرت مسلم(ع) وامام حسین(ع):
پایش امضا زدند خیلی زود
نامه را تا زدند خیلی زود
نامه راتانکرده در واقع
کوفیان جا زدند خیلی زود
آستین های قتل مهمان را
ظهر بالا زدند خیلی زود
دیر نارو به فکرشان آمد
دیر...اما زدند خیلی زود
اول عازم شدند خیلی زود
بعد نادم شدند خیلی زود
باغ داران کوفه هم آن شب
سکّه لازم شدند خیلی زود
مثل قاضی شریح مثل شمر
همه عالم شدند خیلی زود
همه ی دارها خریدار ِ
سرمسلم شدند خیلی زود
پس پریشان شدند خیلی زود
بس پشیمان شدند خیلی زود
پیش هفتاد و دو نفر کافر
ها...مسلمان شدند خیلی زود
نامه داران کوفه ظهر دهم
نیزه داران شدند خیلی زود
قاریان وای باعث قتل ِ
خود قرآن شدند خیلی زود
اسب خون یال رفت خیلی دیر
با پر و بال رفت خیلی دیر
شمر آماده گشت خیلی زود
توی گودال رفت خیلی دیر
با حساب دو ساعت و اندی
زینب از حال رفت خیلی دیر
درخودش گیر کرد خیلی دیر
شمر تغییر کرد خیلی دیر
حلق اصغر بدون شک از آب
تیر را سیر کرد خیلی دیر
باحساب رقیه داغ حسین
عمُه را پیر کرد خیلی دیر
وَعمو زود رفت خیلی زود
وَعمو دیر کرد خیلی دیر
آفتاب سر حسین تو را
نیزه تفسیر کرد خیلی دیر...
مناسبت بعدی ولادت امام هادی(ع)
حسینی دم
غزلی برای شهادت امام محمد باقر(ع):
یک طرف کاغذ و یک سو قلمش افتاده
قلمش نه دمِ تیغ دو دمش افتاده
مثل روز دهم از فرط عطش با طفلان
درشب حجره به روی شکمش افتاده
آخرین لحظه همان لحظه ی تلخی ست که مرد
دیده از دست ابالفضل علمش افتاده
دیده که دست و سر و چشم عمو عباسش
تا دم علقمه در هر قدمش افتاده
نفسش را رمقی نیست و در خاطر مرد
زخمهای تن آقا رقمش افتاده
بعد اینقدر مصیبت که سرش آوردند
تازه تیغ آمده بر قدّ خمش افتاده
آخرین لحظه به یاد فقط این جمله ی "شمر"
که:"خودم می کِشم و می کُشمش"افتاده
دمش از بسکه حسینی ست چو پایین رفته
باز در پای دمش بازدمش افتاده
مثل بین الحرمین است مدینه اما
سر پا نیست... دراین سو حرمش افتاده
مناسبت بعدی عرفه
حرز
سلام به همه ی دوستان
بعضی از رفقا میگن کارای جدید و نذار تو وبلاگ
حیفه فضاهات دزدیده میشه
بهشون می گم که اولا ما مال این حرفا نیستم
بعدشم دزد ناشی به کاهدان می زنه
بگذریم سه تا غزل پیوسته نوشتم واسه شهادت امام جواد (ع)
که تقدیم می کنم
واسه ازدواج حضرت امیر(ع) وحضرت زهرا(س) هم یه مثنوی هست که
در ادامه مینویسمش:
.
.
.
۱:
درحقیقت رنگ غم تغییر کرد
آخرین انگور هم تغییر کرد
درمیان چشم انگور سیاه
جای آب و جای سم تغییر کرد
در زد آقا از صدای در زدن
زود رنگ متّهم تغییر کرد
پس به روی زن نیاورد و نشست
اینچنین نوع کرم تغییر کرد
دانه ی انگور را برداشت و...
گفت شاید که "زنم" تغییر کرد
زن ولی وقت تعارف هم که شد
"یا جوادی" گفت و کم تغییر کرد
دم که پایین رفت آقا خوب بود
حال او در باز دم تغییر کرد
چون حسن مثل حسین و مثل خویش
حالتش در هر قدم تغییر کرد...
.
.
.
۲:
پس غریبی دروطن تکرار شد
شمع بودن سوختن تکرار شد
یک حسین تشنه در هنگام زهر
بعد از آن صدها حسن تکرار شد
چونکه "ام الفضل" "ام الرّذل" گشت
باز نامردی زن تکرار شد
چون که مثل طوس در بغداد هم
زهر و انگور و دهن تکرار شد
پس غریب بی کفن در دشت...نه
پس غریب با کفن تکرار شد
با دهان و با گلو و با جگر
یک نبرد تن به تن تکرار شد
اربا اربا...نه ولی سرخ و کبود
ماه زیر پیرهن تکرار شد
.
.
.
۳:
باچه توجیهی مداد از هم نریخت؟
هرقدر توضیح داد از هم نریخت
با وجودی که گذشت از جسم تو
ازچه خاک و ابر و باد ازهم نریخت؟؟؟
باورش سخت است که با حرز تو
آیه آیه "ان یکاد" ازهم نریخت
کربلا تکرار شد اینجا ولی
پیکر بغداد...داد از هم نریخت!
درقیاس "اکبر" و فرزند تو
لااقل جسم "جواد" از هم نریخت
کربلا در کوچه ودر طوس بود
با "جواد" این امتداد از هم نریخت
شکر که پیراهنش بر پیکرش
هر قَدَر هم شدگشاد از هم نریخت
اربا اربا گشت آقا از درون
از برون شاید زیاد از هم نریخت
سخت برهم ریخت در مشهد"رضا"
با وجودی که "جواد" از هم نریخت
شعر ازدواج حضرت امیر المومنین (ع)وحضرت زهرا(س):
دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت
در اصل مصطفی زعلی اذن را گرفت
دیدند خواستگار علی بود ظاهرا
یک روح بود عشق ولی در دوتا بدن
زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت
الحق علی به خواستگاری خویش رفت
زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب
غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب؟
توحیدری و هرچه که فریاد زد سروش
پیدا نشد برای تو در عرش ساق دوش
بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار
دست خدا نموده به پا کفش وصله دار
دنیا شنید گرچه ز لب های مصطفی
در اصل خطبه خواند برای شما خدا
چون در شب زفاف شما فرش می شود
با این دلیل عرش خدا عرش می شود
سابیده اند قند ستاره به تور ابر
در عقد هم شدند دوتا رشته کوه صبر
زَوّجتُ عشق جزء سپاه علی در آ
اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ
از تو بهشت تا که جوابت بلی شود
با تو علی میان خلایق علی شود
در بند تو زده پدر خاک را خدا
عقد تو کرده جمله ی "لولاک" را خدا
کردند اشک های علی را محاسبه
مهریه ی تو آب شد عندالمطالبه
آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت
هذاموکّلی پر جبریل گُر گرفت
دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید
دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید...
مناسبت بعدي شهادت امام محمدباقر(ع)
قالی شویان
.
.
سلام
باز هم مهرماه و مراسم قالی شویان
محمود شریفی عزیز
چند روز پیش گله ی به جایی کرد
اونقدر که وجدان درد من باعث شد
لااقل این غزل قدیمی رو تقدیم کنم به آقای غریب زادگاهم اردهال
حضرت سلطانعلی بن امام محمدباقر(ع) :
هرچه باران گرفت جسمت را زخم در زخم تیغ ها شستند
آب آن جا نبود آه...مگر که به خونت تن تورا شستند
دست یک عده نامه می پیچید دست بعضی عمامه می پیچید
دست جمعی به دستشان خورد و همگی دست از خدا شستند
کوه افتاد درّه ای آشفت نه شبانی نه برّه ای آشفت
خواب مردم نه ذرّه ای آشفت بدنت را چه بی صدا شستند
سرتو سهم کوه ها شده بود سینه ات دشت کربلا شده بود
پس به فتوای مرجعی چون تیغ بدنت را جدا جدا شستند
تیغ ها هرچقدر بد کردند بر تن ماه جزر و مد کردند
بازهم شکر خون مکیدند و ازگلوی تو ردّ پا شستند
داستان اولش تمام شدو دست برسینه السلام شدو
السلام و علی الامام شدو اشک ها گونه های ما شستند
نذر امسال هم به کام نشد قالی مادرم تمام نشد
اول مهر آمد و از نو کفن کهنه ی تو را شستند
سلام چند روز پیش شنیدم که
دومین کنگره شعر خانگی هم داره برپا میشه
ازصمیم قلب خوشحال
شدم
از همه ی کسانی که میان تو این خونه خواهش می کنم
دوستان خوب اصفهانی رو هر جوری که
می تونن یاری بدن
خلاصه ماهم همه جوره در خدمتیم
.
.
.
.
.
.
.
نسخه
.
.
سلام
الحمدلله امسال خود امام رضا(ع) کمک کردند
و سرشار از غزلم چندتایی نوشتم
وچندتاهم نیمه کاره ست
دوتاشو تو این خونه می نویسم
اگه وقت شد وحالی بود
بقیه روهم خواهم نوشت
.
.
.
غزل یک:
من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند
به چه مقدار به زائربدهم فکر کند
ازشما خواستن عشق است ضرر خواهدکرد
هرکه دروقت گدایی به رقم فکر کند
بهتراین است که زائر اگر آمد به حرم
دوقدم عشق بورزد سه قدم فکر کند
به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد
زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند
به دو گلدسته دوتا ساق به دوش گنبد
به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند
به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-
فقط این بار...به این قسمت کم فکر کند
به خودش...نه به کسانی که به یادش آمد
چون که در آینه کاری حرم فکر کند
موقع دست به سینه شدن و عرض سلام
کربلایی شده هرکس به علم فکر کند
چون که از باب جواد تو کسی داخل شد
خنده داراست که دیگر به قسم فکر کند
دیر وقتی ست که تا درحرمت دم بدهد
جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند
بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب-
هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند
.
.
.
غزل دو:
این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید
دارو؟...نه در این برگه دارو خانه بنویسید
مشهد-حرم یک عمر پشت پنجره فولاد
جای مسکّن هم برایم دانه بنویسید
این بغض ها جای خودش آقا برای من
اشک روان تا ناودان چانه بنویسید
روزی دو ساعت آه-پشت پنجره فولاد
لطفا برای گریه هایم شانه بنویسید
نامم درون لیست باشد هرچه که باشد
زائر اگرکه نیستم دیوانه بنویسید
"این جاست داروخانه ی تضمینی عالم"
این جمله را بالای سقاخانه بنویسید
هرروز اگر امکان ندارد لااقل آقا
توفیق این درگاه را ماهانه بنویسید
تامستی از حد بگذرد در مجلس مستان
این شعر را روی لب پیمانه بنویسید
مناسبت بعدی شهادت امام جواد(ع)
توضیح المسائل
.
.
غزلی تقدیم به حضرت معصومه(س):
.
.
.
ازشب میلاد تو اینگونه حاصل می شود
ماه روز اول ذی القعده کامل می شود
بارها سر در میارد از شب میلاد تو
تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود
گوئیا شان نزولش می شود ایران ما
هرچه بر "موسی بن جعفر"سوره نازل می شود
پای او "شاه چراغ "ودستها "عبدالعظیم"
چشم ایران چون که مشهدگشت-قم=دل می شود
خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست
حضرت معصومه زینب را معادل می شود
هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است
هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود
هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود
هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود
هرکسی درشهر عاقل گشت عاشق هم نشد
هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل می شود
رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود
درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند
"شاطر عباس قمی" هم گاه "دعبل "می شود
اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت
پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود
هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد
صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود
گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست
گوشه ای از لطف معلوم تو"فاضل"می شود
تاچهل شهرمجاور وسعت اکرام توست
پس من ِهمسایه ات رانیز شامل می شود
مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن
دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود
مناسبت بعدی میلاد امام رضا(ع)
.
.
غزلی تقدیم به امام جعفرصادق(ع)
.
.
.
نسیم سمت دمشق و عراق افتاده
به دست اوخبری داغ ِداغ افتاده
که جعفربن محمد به فکر ترویج ِ
اصول شیعه برای وفاق افتاده
چنان به بحث نشسته که بین مکتب ها
به غیر شیعه تماما فراق افتاده
به یک روایت قال النبی او حتی
سگ دوانقی از واق واق افتاده
هزار نخبه چنان جابربن حیان هم
به خاک پای تو با اشتیاق افتاده
ولی مدینه ی بعداز سقیفه در راه است
دری دومرتبه در احتراق افتاده
میان کوی بنی هاشم از دری دیگر
دوباره میخ به فکرطلاق افتاده
به بی پناهی گنجشک های شهرقسم
به یک درخت... نه...آتش به باغ افتاده
"رواق منظرچشم ِ"تو شد که زهرایی
در آستانه ی در...در رواق افتاده
شنیده اند اگر کوچه را پسرهایش
برای این پسرش اتفاق افتاده
برای آتشی آماده کرده اند آن را
شبیه جسم تو هرجا اجاق افتاده
مسیر زهر دراین سینه خوب معلوم است
به پنبه زار تن تو چراغ افتاده
بقیع گشت سرانجام کربلای شما
که مدتی ست بدون سراغ افتاده
به جای اینکه به روی دوپا بلند شود
بدون سردر و دیوار و طاق افتاده
بمیرم...آه...که حتی میان زوّارش
فضای دلهره و اختناق افتاده
شب شهادت تو این هم از غریبی توست
که سوی تو گذر یک کلاغ افتاده
.
.
.
.
مناسبت بعدی ولادت حضرت معصومه(س)
.
.
.
دارالقلم
.
.
.
یا توکل به خدا تصمیم دارم یه چند وقتی
با توجه به مناسبت ها
وبلاگ رو به روز کنم سعی می کنم یه چند روز قبل
از مناسبت مورد نظر شعر رو تقدیم کنم
مناسبت بعدی شهادت امام جعفرصادق(ع)
۸ شوال نزدیکه(سال روز تخریب بقیع)
یه غزل پیوسته نوشتم که آخرین بندشو
تقدیم می کنم:
.
.
.
باید اینجا حرم درست کنند
چار تا مثل هم درست کتتد
با امام حسن سزاوار است
چند باب الکرم درست کنند
با طلا دور مرقد سجاد
بیتی از محتشم درست کنند
به تولای باقر و صادق
صحن دارالقلم درست کنند
نزد ام البنین نمادی از
مشک و دست و علم درست کنند
"دودمه" نه در این مکان باید
شاعران "چاردم" درست کنند
با کریمان "کریم خانی"ها
قطعه ی "آمدم" درست کنند
دورگنبد چهار گلدسته
ولی از داغ خم درست کنند
کاش هرجیز را نمی سازند
کوچه را دست کم درست کنند
کوجه را در ادامه ی طرح ِ
از حرم تا حرم درست کنند...
.
.
.
افطاری
سلام
سلام بر
امام حسن(ع)
.
.
.
یاس ها بانفس یاسمن افطارکنند
علی وفاطمه چون روح وتن افطارکنند
حسن آمد که درخانه ی اوشاه وگدا
همه با ذکر غریب وطن افطارکنند
خود ماهی واگر روز به بیرون بروی
تاببینند تورا مرد وزن افطارکنند
تازه از نور فراوان تو در مکه که هیچ
روزه داران عراق و یمن افطارکنند
گوش کردم که میایی خبرت مستم کرد
چه کسی گفته فقط از دهن افطارکنند
تاشما پشت در بیت یتیمان هستی
اهل خانه همه با درزدن افطارکنند...
غربت
کنگره شعر خانگی به خوبی برگزار شد از همه ی کسانی که کار
فرستادند و همه ی کسانی که در برگزاری این کنگره کمک کردند ممنونم
و انشا ءالله خود حضرات معصومین(س)اجرشو میدن قراره در آینده ی نه
چندان دور کتابشم چاپ بشه
الان که حالش نیست اما در یه فرصت مناسب یه گذارش از کنگره توو همین
وبلاگ کار می کنم
.
.
.
اما غزل
تقدیم به ساحت امام هادی (ع) فقط خود امام هادی(ع)
.
.
.
تنها نه در حریم تو باب المراد نیست
باب الرضای شرقی و باب الجواد نیست
هم سطح هم شدند ضریح و مناره ها
چونکه به ارتفاع زمین اعتماد نیست
گلدسته های ریخته در صحن واشدند
آغوش هیچ حاتمی اینسان گشاد نیست
این گنبدی که میت وحی می شود مدام
زیباترین نمونه ی روز معاد نیست؟
برگشت می خورند صداها به هم کسی
فریاد زد که صحن گهرشاد...شاد...نیست
این خانواده ارث زهم برده اند که
غربت برایشان شب پرواز حاد نیست
یا اکبری نبوده حسینی به برکشد
یا در شب شهادت هادی جواد نیست
غربت مناره های بدون موذن است
تصویر پرچمی ست که دردست باد نیست
غربت حقیقتی ست که بعداز چهل نفر
درصحن زائران تورا امتداد نیست...
نخستین کنگره خانگی
سلام قراره روز میلاد امام جواد(ع) و حضرت علی اصغر
(ع) یه برنامه تو خونه بگیرم انشاءالله قراره هر ساله
باشه به ذهنم رسید فضا رو شعر آلود کنم بعدشم قراره
تا کی فلان نهاد پا پیش بذاره تا یه تعداد شاعر به دلایل
مختلف بعضی شعر بسازن و بعضی هم شعر
بگویند.یعنی نمیشه مثل همین هیئت های خودمون که
همه کاره ش مردمند یه کنگره ی خونگی هم
برگزاربشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمی دونم میشه یا نه
همه چیز بستگی داره به همه چیز!!!خلاصه دلو زدم به
دریا و گفتم یا میشه یا؟یا؟ یا؟یا یا یا یا یا یا یا یا یاعلی و
رو گفتم و دستمو دراز کردم تا با هرکسی که پایه ست
دست یا علی بدم حداقل بهونه ی خوبیه واسه ی اینکه
یه سری کار واسه حضرات نوشته بشه به سه نفرم
فعلا صله داده میشه شاید این سه نفر بیشترم شد اما
صله ی اصلی رو خودشون خواهند داد دیگه حرفی
نیست جز اینکه منتظر آثار فاخر شما هستیم.یا علی(ع)
.
.
.
.
فراخوان نخستین کنگره خانگی
موضوع:
امام جواد(ع)
حضرت علی اصغر(ع)
حضرت رباب(س)
مهلت ارسال:1391/3/7
زمان برگزاری:1391/3/12جمعه روز ولادت امام جواد(ع) و حضرت علی اصغر(ع)
مکان:دلیجان-شهرک امام رضا(ع)-کوچه بعد از گلستان ۹-مسکن هنرمندان واحد ۵-منزل مهدی رحیمی
نحوه ارسال اثر:ازطریق پیام خصوصی در همین وبلاگ(همین پست)
ایمیل به آدرس mehdizemestan@yahoo.com
شماره فاکس:۰۸۶۶۴۲۲۸۴۴۴
شماره هماهنگی:۰۹۱۸۶۲۴۸۶۵۴ وحید رفیعی
.
.
.
شب بود و می رفتند مادر رابشویند
با اشک ها جان پیمبر را بشویند
شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند
با اینکه باید ابتدا سر را بشویند
تطهیر می شد آب در واقع چراکه
با آب بی معنی ست کوثر رابشویند
باران ضرر دارد برای یاس سالم
اینها چگونه یاس پر پر را بشویند؟؟؟
گیرم که شستند و به خاکش هم سپردند
فردا چگونه پهلوی در را بشویند؟
بعداز عبور آب ودست از سمت بازو
جای تو جا دارد که حیدر را بشویند
خانه های قدیم
خانه های قدیم را دیدی همچنان که درش بزرگتر است
گر که میخی به داخل در خورد این سر از آن سرش بزرگتر است
حال بنشین خودت حساب بکن لگد و تازیانه و اینکه
پشت در مادری است که قطعا درب از پیکرش بزرگتر است
صحنه ها در ادامه ی این شعر بسته دستان باز مولا را
توی این خانه غصه هست ولی غصه ی حیدرش بزرگتر است
حیدری که به خانه اش دیده هیجده ساله قد کمانش را
بارها گفته با خودش نکند از خودش همسرش بزرگتر است
ظرفیت های کودکانش را می شناسد علی به وقت نیاز
یکی از دردهای او اینکه حسن از خواهرش بزرگتر است...
.
.
.
پرواز در دوبال کبوتر دو بخش شد
یک بخش داشت با لگدی در دو بخش شد
یک بخش داشت یاس که در خانه ی علی
تاپشت در نیامده پر...پر...دو بخش شد
دیشب هزار تار به هم بافته ولی
امشب به زور گیسوی دختر دو بخش شد
هی در زدند و خانه به حیدر نگاه کرد
آن قدر در زدند که حیدر دو بخش شد
ما چند نقطه وای در از روبرو رسید
ما...خورد در به پهلو و مادر دو بخش شد
قبلا سه بخش داشت برادر به گفتگو
"محسن" که شد شهید برادر دو بخش شد
کردم یک کار فاطمی بنویسم
.
.
.
نسیمی دل ندارد تا بر این رو دست بگذارد
چه اینکه گرگ باسیلی به آهو دست بگذارد
توازن نیست در دیدن اگر در موقع چیدن
کبودی ها به یک سوی ترازو دست بگذارد
زنی با شانه ی لرزان و باد و گیسوی دختر
تعجب می کنم گر شانه بر مو دست بگذارد
دوباره چشم بگذارد به بازی و به بازویش
ازاین سو چشم بگذارد از آن سو دست بگذارد
گل یاس علی پرپر بریزد روی سجاده
به بازی دخترش وقتی به بازو دست بگذارد
.
.
.
ادامه دارد......
.
.
.
یک نفر بر گرد مولا با سپر چرخیده بود
بهتر است اینکه بگویم با پسر چرخیده بود
سرنوشت شیعه را جور دگر می زد رقم
در به سمت داخل کوچه اگر چرخیده بود
آمده مولا به پای خویش بیعت کرده است
درتمام شهر اینگونه خبر چرخیده بود
تاهمین اندازه می گویم که از بس ضرب داشت
یک نفر سیلی زد اما پنج سر چرخیده بود
می شد از طرز قدم هایش بفهمی با شتاب
دور خود در عرض کوچه یک نفر چرخیده بود
آنکه مصداق شریف جمله ی
"لولاک..."بودسمت پهلویش چرا لولای در چرخیده بود؟
.
.
.
بین الغزلین
سلام بر همه ی دوستان همراه مجموعه ی شعر نوبحرطویل عاشورایی به نام بين الغزلين شامل ۱۷ قطعه شعر به مناسبت شب های دهه ی اول محرم انشاءالله تا آخر این هفته به چاپ می رسه.

به همين مناسبت يكي از كارهاي اين مجموعه رو تقديم مي كنم:
ورود کاروان اینجا شروع دفتر روضه است / ورودیه برای گریه کن ها آخر روضه است
ورودیه شب اذن دخول ماست در هیأت / اجازه از شما جزء اصول ماست در هیأت
اجازه می دهی آقا که ده شب نو کرت باشم؟ / اجازه می دهی همراه غمهای علی اکبرت باشم؟/ بلاگردان عبداله و عون و جعفرت باشم؟
اگر اشکی ست در چشمم برای روضه های توست / اگر پیراهنم مشکی ست مشکی عزای توست
ببین این کاروانِ آه، سالم را / ببین گلهای زینب را و عبداله و قاسم را
خراشی نیست بر رویی/ شکافی کنج ابرویی
نه دستی بر کمر دارد کسی اینجا / نه از نیزه خبر دارد کسی اینجا
زمین کربلا اما به خود از درد می پیچد / برای چشم زینب نسخه ی برگرد می پیچد
برای تو زمین کربلا آماده ی مهمان نوازي شد / وَ از بین تمام خاک ها این قطعه ی دیوانه راضی شد
که وادی جنون باشد/ بهشت واژگون باشد / دلش همواره خون باشد
زمین کربلا در اصل خوش آب و هوا بوده / بهشتی در لباس کربلا بوده
شنیده داستان نیزه ها را که به هم خورده / لباسش را در آورده، قسم خورده
که بی آب و علف باشم / وَ گفته ناخلف باشم
اگر در بر کشم دیگر لباس راحت خود را / چو آمد غربت آقا ندانم غربت خود را
زمین کربلا هر بار خوابیده تو را دیده / وَ در خواب خودش سرهای از پیکر جدا دیده
سرظهر عطش را دیده که تقدیر برگشته / سر شش ماهه ای که با عبور تیر برگشته
علی اکبری دیده که تکه تکه بر گشته / چنان دریا عمو رفته است چکه چکه برگشته
رخ عباس را دیده زخوابش مست برگشته / اباالفضلی که با پا رفته سوی علقمه با دست برگشته
ودیده اسب سالم رفته خونین یال برگشته / یقینا شمر را دیده که از گودال برگشته
مهدی رحیمی (زمستان)